جدول جو
جدول جو

معنی شهر زمین - جستجوی لغت در جدول جو

شهر زمین
کوهی به ارتفاع ۲۹۷۰متر در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ رَ / رِ یِزَ)
آزاددرخت، درختی است که به گرگان زهرۀ زمین گویند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زهر زمین شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ زَرْ ری)
شهری بوده است از عمارات حضرت سلیمان. (آنندراج) :
سوارش در نظر از قصر ایوان
بود چون شهر زرین سلیمان.
استرآبادی (از آنندراج).
گر چنین زآن برگ گل زرین گیا خواهد دمید
خانه آیینه را هم شهر زرین میکند.
حاجی سابق (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ زَ)
شوره زار. (فرهنگ فارسی معین) :
ور ایدون که دشمن شود دوستدار
به شوره زمین تخم نیکی مکار.
فردوسی.
بسا شوره زمین کز آبناکی
دهان تشنگان را کرد خاکی.
نظامی.
در فراهان شوره زمینی بود که شتر با بار و اسب با سوار بدان فرومیرفت. (تاریخ قم ص 87)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ شُ زَ)
اقلیم ششم. (ناظم الاطباء). کنایه از ولایت روم است. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بلغت جرجان آزاددرخت است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (از لسان العجم شعوری ج 2 ص 37 ورق ب). رجوع به زهرۀ زمین شود، درخت سرو، حنظل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زمین شوره زار. زمین بی بر و بی حاصل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ رِ)
دهی است جزء دهستان وزوای بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم. با 358 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، گردو، زردآلو و بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ)
هم وطن. دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند:
جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم
همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیر زمین
تصویر زیر زمین
طبقه ای از خانه که پایین تر از سطح زمین قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر نشین
تصویر شهر نشین
مقابل ده نشین، متمدن، مدنی
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که دارای شوره باشد زمین پر از شوره که در آن گیاه نروید شورستان
فرهنگ لغت هوشیار
از مراتع لنگای منطقه ی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
زمینی که تخت و صاف باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین نمناک، زمین سست
فرهنگ گویش مازندرانی